یه بشقاب برنامه‌ نویسی با دسر اِرور :)))

a dish of programming with error dessert
۲۴ ارديبهشت۰۰:۳۹

دارم به یه چمدون فکر می‌کنم...

 

ماجرا از وقتی شروع شد که داشتم بقچه سارا و بالتبع کوله پشتی باعث شده این پست رو می‌خوندم. تصمیم گرفتم که خودم هم یه ساک بردارم و حتی شایدم یه چمدون... !!!

یه عدد بیست و دو جلوی چشمام ظاهر می‌شه و تو مغزم فلش بَک می‌زنه، با این حساب فکر می‌کنم چمدون بهتر باشه -_^

 

نمی‌دونم می‌خوام داخلش چی باشه... اصلا نمی‌دونم داخلش از قبل چی گذاشتم، از بس اینجا قاطی پاتیه :) :(

تو این بیست و دو سال چی تو این چمدون گذاشتم؟!؟ نمیدونم ... چرا می‌دونم با یه حساب سرانگشتی و یه مرور کوتاه به دفتر خاطراتم می‌تونم اینا رو بگم: شادی و غم، پر از دوست و آشنا و غریبه‌ها، گاهی اضطراب و گاهی خیالی راحت، خنده‌ها و زمزمه‌ها و حرفای درگوشی، تلاش و تبلی :\ ، یاس و امید، منطق و احساس، هیجان و خستگی و حتی گاهی هم بدقولی و احساس غرور برای موفقیت‌هام ^_^ ، کارای نیمه کاره و کتابای نخونده، عهد و پیمان‌هایی که با خودم بستم و شکستم؛ چیزی که بیش تر از همه باعث تغییر شد از دست دادن بعضی از آدمای اطرافم :'( 

 

در یک جمله: یه زندگی روزمره مثل همه؛ پر از تجـــــــــــربه و انواع و اقسام جور واجور حس‌ها و تلاش‌های دقیقه 90 ی و گه گاه چراغ قرمز و گاهی اوقات پیروزی

 

 

مثل یه دفتر خاطرات شده این چمدون ... یه دفتر خاطرات خیلی بزرگ و خیلی سنگین برای سال جدید... 

 

حس یه موشک قبل از پرتاب رو دارم، برای این که بالاتر برم باید از شر این قید و بندایی که برای خودم ایجاد کردم خلاص شم و کمی هم چمدونم رو سبک کنم...

 

 

 

دلم می‌خواد یه چمدون خالی داشته باشم و از نو پرش کنم ولی بعد از انجام محاسبات فنی و پیچیده به این نتیجه رسیدم که برای از نو ساختن، باید قبلی رو رها کنم و درنتیجه این چمدون رو هم باید به کارای نصفه نیمه‌ای که انجام دادم اضافه کنم؛ پس شروع کردم به بررسی و تعمیر و تمیز کردن همون چمدون قبلی و به این سوالا رسیدم:

که چقدر با اون چیزی که می‌خوام باشم فرق و فاصله دارم؟نقطه پرتابم کجاست و مقصدم کدوم سیاره یا کدوم مداره؟!

 

 

اگه ازم بپرسین جاذبه چقدره نمی‌دونم یا مثلا بپرسین چه لباسی یا غذایی می‌خوای بازم نمی‌دونم؛ نه نقشه دارم نه از محاسبات پیچیده ش خبری دارم نه از آب و هوا و پیچیدگی‌های امسال فضای ذهنم :( ولــــــی هدف دار می‌خوام بشم!

 

 

مسئله تأمین سوخت و گم شدن سفینه رو هم باید در نظر داشت :|

 

مختصات فعلی: نقطه پرتاب: زمین، ایران، تهران، همینجا درون خودم

                      مقصد: مدار تغییر

                    فاصله: زیـــــــــــــادی زیـــــاد

                     نقشه: در دست تهیه :)))

                      پ.ن: برای این که گم نشم یادگیری و مهارت و کتاب رو تو چمدونم می‌ذارم

 

 

 

نه، مثل این که هنوز جا هست :) پس صبر و تلاش و امید رو هم می‌ذارم که تا وقتی یه کاری رو 100 درصد تموم نکردم دست نکشم...

 

 

یه سری دوست و همــــــراه خوب (که شکر خدا تعداشون کم هم نیست) و کلی خنده و خاطرات خوب رو هم برمی دارم ^_^ آخه هیچ راهی رو به تنهایی نمی شه رفت ;)

و درنهایت خودم!!! آماده ام تا مشکلات رو فراری بدم و حتی یه قدم هم پا پس نکشم و فرار نکنم :دی به قول آقای مهرانی: "خودت تغییر باش!!!"


پیش به سوی مــــــــــــــدار تغییــــــــــــــر ^_^ خدا جـــــــــــــونم بندتو دریاب که اومدم <3 :دی

 

H@sti Hsh | ۲۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۳۹

نظرات  (۱)

۲۹ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۲۰ میثم هوشمند
متن جالبی بود
خوش نوشت بود
انشاالله که چمدانتان همیشه پر از اندوخته های مفید و خیر باشه
پاسخ:
مرسی جناب هوشمند امیدوارم که همین طور باشه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی